تولد دوماهگی
ستیای طلای ما دو روزه که دوماهه شده دو ماهگیت مبارک باشه مامانی .
الان دیگه واسه خودت خانومی شدی تا باهات حرف میرنم میخندی کلی تلوزیون نگاه میکنی دیگه منو میشناسی شب یلدا که رفته بودیم خونه مامان جونت چندتا قیافه جدید که دیدی زدی زیر گریه و من کلی نازت کردم تا آروم شدی.دیروزم من و بابات با یه روز تاخیر بردیمت برای واکسن انقد به فکرسوزنای سرنگ واکسن بودم قطره یادم رفت بت بدم آقای واکسیناتور مارو برگردوند گفت اول بهش قطره بدین خلاصه موقع واکسن وقتی سرنگا رو دیدم گفتم وای این سوزن کندا .روی پام محکم نگهت داشتم چند تا جیغ بلند کشیدی و آروم شدی چون خوابت میومد تو ماشین خوابت برد .
خدارو شکر دیشب تب نکردی فقط یکم آژیته بودی حالا بعدا میفهمی یعنی چی تا الانم که دیگه ظهره تب نکردی ولی من یه خورده بازت گذاشتم تا حالشو ببری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی